بابا بیخیال - به نام وجودی که وجودم بخاطر وجودش بوجود آمد
ساعت 8:53 عصر جمعه 85/12/25
بابا بیخیال دیگه ناز کردنم حدی داره
ما که رفتیم بعد ما میدونی کی دوست داره
رو تو کم کن تحفه هم که نیستی به خدا
تمومش کن افه هاتو بس کن این همه ادا
مگه ما چی کم گذاشتیم از مرام و معرفت
که تو با ما این جور بد تا میکنی ای بیمعرفتراستشوبخوای دیگه خسته شدم رک بگمت
به دلم نشسته بودی گندیدی بریدمت
به خدا عشقی که ذلت بیاره کشکه عزیز
جون هر چی مرده اینقده آبرو نریز
گفته بودم نفسی برام میرم تا آخرش
نفسی که حرمتم رو بگیره میبرمش
دیگه اون دنیای پر رنگ و چل چراغت نمیخوام
واسه رو کم کنیت هم باشه سراغت نمیام
غاتی کردم بدرقم میخوام که قیدت بزنم
میخوام این دندون اریه رو از ته بکنم
عشقی که ما پیشیم بی شیله پیله صادقه
همه مردم میدونن که مشکی عند عاشقه
بابا بیخیال بیخیال ¤ نویسنده: رضا صبور
|
خانه
5:46 صبح
:: بازدید امروز ::
:: بازدید دیروز ::
:: کل بازدیدها ::
:: درباره من ::
:: لینک به وبلاگ ::
:: آرشیو :: :: اوقات شرعی ::
:: خبرنامه وبلاگ ::
:: موسیقی ::
|